عاشقی
سلام
ای دوست کجایی تا من دستی به سر شانه تو بزنم گیرم دست تو را و با تو در کوچه باغ عشق پر بزنم
در عشق و غم یار بیخود شدم از خود مست تو شدم من بی خود شدم از خود
سلام
ای دوست کجایی تا من دستی به سر شانه تو بزنم گیرم دست تو را و با تو در کوچه باغ عشق پر بزنم
در عشق و غم یار بیخود شدم از خود مست تو شدم من بی خود شدم از خود